متن سخنان رهبر در جمع دانشجویان فارس 2
ارسال شده توسط حاجی در 87/2/23:: 5:3 عصردر بیانات نمایندهى انجمنهاى اسلامى دانشگاه شیراز هم حرفهاى خیلى خوبى گفته شد که اینها حرفهاى دل ماست. اینجا هم من این بیان را یک پرداختى بکنم: ببینید، شما میگوئید که ما شعار عدالت میدهیم؛ دانشجو را میگیرند، اما آن کسى را که به عدالت صدمه زده، نمیگیرند. قوهى قضائیه چنین، یا دستگاه مسئول چنان. خوب، اینجا شما باید زرنگى کنید؛ یک لحظه از درخواست و مطالبهى عدالت کوتاهى نکنید؛ این شأن شماست. جوان و دانشجو و مؤمن شأنش همین است که عدالت را بخواهد. پشتوانهى این فکر هم با همهى وجود، خودم هستم و امروز بحمداللَّه نظام هست. البته تخلفاتى هم ممکن است انجام بگیرد؛ شما زرنگىتان این باشد: گفتمان عدالت خواهى را فریاد کنید؛ اما انتقاد شخصى و مصداقسازى نکنید. وقتى شما روى یک مصداق تکیه میکنید، اولاً احتمال دارد اشتباه کرده باشید؛ من مىبینم دیگر. من مواردى را مشاهده میکنم - نه در دانشگاه، در گروههاى اجتماعى گوناگون - که روى یک مصداق خاصى تکیه میکنند؛ یا بهعنوان فساد، یا به عنوان کجروى سیاسى، یا بهعنوان خط و خطوط غلط. بنده مثلاً اتفاقاً از جریان اطلاع دارم و مىبینم اینجورى نیست و آن کسى که این حرف را زده، از قضیه اطلاع نداشته است. بنابراین وقتى شما روى شخص و مصداق تکیه میکنید، هم احتمال اشتباه هست، هم وسیلهاى به دست میدهید براى اینکه آن زرنگ قانوندانِ قانون شکن - که من گفتهام قانوندانهاى قانون شکن خطرناکند - بتواند علیه شما استفاده کند. شما از دادستان چه گلهاى میتوانید بکنید؟ اگر یک نفرى بهعنوان مفترى یک شخصى را معرفى کند و بگوید آقا او این افتراء را به من زده. خوب، شأن آن قاضى این نیست که برود دنبال ماهیت قضیه. اگر این افتراء گفته شده باشد، زده شده باشد، مادهى قانونى آن قاضى را ملزم به انجام یک کارى میکند؛ لذا نمیتوانیم از او گله کنیم. شما زرنگى کنید، شما اسم نیاورید، شما روى مصداق تکیه نکنید؛ شما پرچم را بلند کنید. وقتى پرچم را بلند کردید، آن کسى که مجرى است، آن کسى که در محیط اجراء میخواهد کار انجام دهد، همه حساب کار خودشان را میکنند. آن کسى هم که فریاد مربوط به محتواى این پرچم را بلند کرده، احساس دلگرمى میکند و کار پیش خواهد رفت. بنابراین به نظر من مشکلى در کار شما نیست؛ شما جوانهاى مؤمنى هستید که انتظار هم از شما همین است. هر شعار خوبى که داده میشود، بعد از اتکال به خداى بزرگ که همهى دلها و زبانها و ارادهها دست اوست، تکیه به شما جوانهاست، امید به شما جوانهاست؛ این را بدانید. بالاخره همشهرى شما که از او شعر هم خواندید، میگوید:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافرى است رنجیدن
نرنجید؛ دنبال کار بروید. همین مطلب را عیناً خطاب به آن برادر عزیزى که به عنوان نمایندهى جامعهى اسلامى، بسیار متین و شیوا مطالبى را بیان کردند، عرض میکنم. این حرفها، حرفهاى دل ماست؛ منتها فرق ما و شما این است که ما بر اثر تجربهى روزگار فهمیدهایم که یک مقدارى باید انسان تحمل و صبر کند، شما جوانید و تازه از راه رسیده و پرشور و بىصبر! همهاش خوب است، غیر از این بىصبرى. البته این هم علاج ندارد. نه اینکه بخواهم بگویم خیلى علاج دارد؛ نه، ما خودمان هم این دورهى شما را گذراندهایم، میدانیم چهجورى است؛ ولى بالاخره این را من میخواهم به شما بگویم که همهى این چیزهائى که شما گفتید و شعارش در این کشور داده شده، به حول و قوهى الهى و به اذناللَّه تحقق پیدا خواهد کرد.
دربارهى دانشگاه پیام نور هم شکوهاى این دختر دانشجوى عزیز بیان کردند، که جا دارد مسئولین به آن توجه کنند؛ واقعاً اگر نقاطى هست که باید کمک کرد، کمک بشود.
نکتهاى را هم آن برادر عزیز دانشجوى نخبهى دانشگاه آزاد مطرح کردند که حرف درستى است؛ مطرح کردن نظریههاى اجرائى دولت، قبل از ورود در مرحلهى آزمون و خطا، در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتى؛ این خیلى خوب است. البته من به شما عرض بکنم؛ مسئولین دولت و رئیس جمهور محترم غالباً مدعایشان این است که این کار را انجام میدهند؛ نمیشود گفت که مطلقاً نمیکنند. بنده بارها همین موضوع را به مسئولین، از جمله رئیس جمهورِ بسیار پر کار و زحمتکش و صمیمىمان گفتهام؛ ایشان هم میگوید ما مطرح میکنیم، در دانشگاه مطرح کردیم، یا فلان گروه تحقیقاتى اقدام کردند. ولى به هر حال ایدهى خوبى است. ایشان از مسئلهى تبعیض و این چیزها در مورد دانشگاه آزاد مطالبى بیان کردند؛ جوان دانشجوى دیگرى که فرصت هم نشده بود در بلندگو صحبت کنند، آمدند اینجا با صداى بلند به من گفتند، و من هم شنیدم که ایشان نقطهى مقابل آن مطالب را بیان میکنند. یعنى دو دانشجوى دانشگاه آزاد در زمینهى مسائل مربوط به دانشگاه آزاد، دو نظر مخالف دارند. ایشان از وضع فرهنگى دانشگاه آزاد یک قدرى گله کردند.
آنچه که من اینجا میخواهم به شما عزیزان عرض کنم، اندکى تفصیل در باب آن مطلبى است که در روز اول در جمع عمومى مردم گفتم؛ و آن، نگاه کلان و جمعبندى شدهى به انقلاب است. چون ما در آستانهى ورود در دههى چهارمیم، نزدیک به سى سال، گذشته؛ معمولاً در یک چنین دورانى نگاه به یک حادثه - مثل حادثهى عظیم انقلاب - یک نگاه همراه با قضاوت و داورى در مورد کارکردهاست. اگرچه در سى سالگى، انقلاب هنوز در عنفوان جوانى است؛ در این شک نیست - نیروى انقلاب بحمداللَّه خیلى زیاد است، مخصوصاً این انقلاب - لیکن در عین حال در دورهى سى ساله وقتى انسان نگاه میکند، یک داورىاى نسبت به عملکرد و توفیق و کارآمدى براى انسان پیش مىآید. ما در این داورى باید اشتباه نکنیم؛ و این جز با یک نگاه کلان امکانپذیر نیست. من مطالبى را در این زمینه عرض میکنم. البته دوست میداشتم با تفصیل و جزئیاتِ بیشتر بگویم، منتها وضع هوا و آفتاب یک مقدارى من را متأذى میکند که بخواهم با تفصیل عرض کنم. آنچه هم که من عرض میکنم، شما جوانهاى عزیز میدانید. شما بنده را هم میشناسید. من بارها هم گفتهام این چیزهائى که ما عرض میکنیم، به معناى آیه نازل کردن نیست. نه اینکه خیال کنید حالا ما آنچه میگوئیم، وحى منزل است؛ نه، من نظرم را میگویم و مایلم در محیطهاى دانشجوئى اینها بحث شود. عمدهى نظر من این است که بحث خواهد شد. حالا شاید من در پایان جلسه یک جمعبندى کامل هم نکنم، با همین نیت که جمعبندى را شما بکنید؛ چه در تشکلها، چه در مجموعههاى دانشجوئى، چه با خودتان.
اگر ما نگاه کلان به انقلاب و حادثهى پدید آمدن جمهورى اسلامى بکنیم، جزئىنگرىها نمیتواند ما را گمراه کند. گاهى جزئىنگرى و نگاه نکردن مسیر مستمرِ از ابتداء تا انتهاء، انسان را گمراه میکند؛ حتّى گاهى آدم راه را گم میکند، هدف را گم میکند. نمیخواهیم بگوئیم جزئىنگر نباشیم؛ چرا، نگرش به جزئیات، یعنى همان برنامهریزى؛ این را ما منکر نیستیم. برنامهریزى، نگاه به فصول مختلف و بخشهاى مختلف، یعنى جزئىنگرى. میخواهیم بگوئیم این نگاه به بخشها و اجزاء و ابعاض موجب نشود که ما غافل بشویم از نگاه به کل. چون نگاه به کل براى ما درسآموز است.
من چند تا حلقه براى این بحث در نظر گرفتم، که اینها را عرض بکنم. حلقهى اول این است که هدف انقلاب چه بود؟ هدف انقلاب عبارت بود از ساختن یک ایرانى با این خصوصیاتى که عرض میکنم: مستقل، آزاد، برخوردار از ثروت و امنیت، متدین و بهرهمند از معنویت و اخلاق، پیشرو در مسابقهى جامعهى عظیم بشرى در علم و بقیهى دستاوردها - که از اول و ازل بین آحاد بشر یک مسابقه است در دستاوردهاى بشرى، در علم و در بقیهى خواستهها و دستاوردهاى بشرى - برخوردار از آزادى با همهى معانى آزادى. آزادى فقط آزادى اجتماعى نیست - اگرچه آزادى اجتماعى، یکى از مصادیق مهم آزادى است - هم آزادى اجتماعى مورد نظر است، هم آزادى به معناى رها بودن و آسوده بودن و آزاد بودن کشور از دستاندازى بیگانگان و استیلاى آنها - که گاهى کشور بظاهر مستقل هم هست، اما زیر نفوذ است - و هم آزادى معنوى، که آن رستگارى انسان و تعالى اخلاقى انسان و عروج معنوى انسان است، که هدف اعلى، این است. همهى کارها مقدمه براى تکامل انسان و عروج انسانى است. این باید در جامعهى اسلامى خود را نشان بدهد.
ایران با این خصوصیات، مطلوب انقلاب بود. شما بپرسید که از کجاى انقلاب، این خصوصیات در مىآمد؟ کجا تدوین شد؟ من عرض میکنم از کلمهى اسلامى. اسلام اصلاً همینهاست. آن کسى که غیر از این در مورد اسلام تصور میکند، اسلام را نشناخته. آن کسى که تصور میکند اسلام فقط به جنبههاى معنوى، آن هم با برداشت و تلقى خاص از جنبههاى معنوى - عبادت و روزه و زهد و ذکر و امثال اینها - میپردازد، به دنیاى مردم، به لذات مردم، به خواستههاى بشرى مردم نمیپردازد، او اسلام را درست نشناخته؛ اسلام اینجورى نیست. همهى این چیزهائى که گفتیم؛ هم آن چیزى که مربوط به مسائل دنیائى جامعه است - مثل عدالت، مثل امنیت، مثل رفاه، برخوردارى از ثروت، برخوردارى از آزادى و استقلال - هم آنچه که مربوط به مسائل اخروى است؛ مثل رستگارى، تقوا، پرهیزگارى، رشد اخلاقى، تکامل معنوى انسان، در کلمهى اسلامى مندرج است.
آیهى قرآن به ما میفرماید که: «و لو انّ اهل القرى امنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الارض»؛ ایمان و تقوا که باشد، برکات آسمان و زمین جارى خواهد شد. برکات آسمان، همان فتوح معنوى است، همان رحمت الهى است، همان تقرب الىاللَّه است، همان استغفار ملائکهى آسمان و حمَلهى عرش براى بندگان خدا در روى زمین است. برکات ارض، یعنى همهى آنچه که به زندگى زمینى انسان ارتباط پیدا میکند؛ یعنى آزادى، یعنى رفاه، یعنى استقلال، یعنى امنیت، یعنى سعهى رزق، سلامت بدن و از این قبیل. اگر ایمان و تقوا باشد، هم آن برکات و هم این برکات براى بشر وجود دارد. این، اسلام است. پس وقتى که گفتیم انقلاب اسلامى، معنایش این است که عرض شد