متن سخنان رهبر در جمع دانشجویان فارس 4
ارسال شده توسط حاجی در 87/2/23:: 5:4 عصرخصلت مردمى بودن، خصلت اسلامى بودن، خصلت آرمانگرا بودن، اینى که جوان انقلابىِ امروز بعد از سى سال اینجا مىایستد، آرمانهاى انقلاب را به عنوان آرزوها و مطالبات خودش در میان میگذارد و با صداى بلند مطرح میکند، این خیلى توفیق بزرگى است براى انقلاب. هرگز در انقلابهاى دیگر اینطور نبود. شما نگاه کنید آثار ادبى قرن نوزدهم فرانسه را که در آخر قرن هیجدهم انقلاب کبیر فرانسه انجام گرفته. در اوائل قرن نوزدهم ناپلئون سر کار آمده، آنوقت شما آثار ادبى اواسط قرن یعنى مثلاً 1830، 1840 را که زیاد هم هست؛ هم شعر، هم رمان، نگاه کنید، خواهید دید که آنها بعد از سى سال از پیروزى انقلابشان در چه وضعى بودند؛ یک استبداد مطلق، یک فساد مطلق، یک تبعیض طبقاتى بسیار وحشتانگیز آنوقت وجود داشته؛ با اینکه آنجا هم شعار عدالت بود، شعار مساوات بود، شعار نفى استبداد بود. این توفیق انقلاب اسلامى یک توفیق بى نظیرى است. بدتر از او انقلاب اکتبر شوروى. در زمان ما هم که این اتفاقهائى که افتاد - اسمش البته انقلاب بود؛ اما غالباً کودتا بود یا اینکه گروه مسلحى آمدند سر کار؛ مثل کوبا و جاهاى دیگر - غالب اینها همان حالتى را که عرض کردم، داشتند؛ یعنى طاقت نیاوردند و نتوانستند در مقابل این موانع بایستند.
خوب، حالا بینید این موانع را. همهى این موانع جزو سنتهاى الهى است. وجود این موانع تصادفى نیست. اینها سنت الهى است؛ یعنى تلاش و حرکت با مانع مواجه است، والّا جهاد معنا نمیداشت: «و کذلک جعلنا لکلّ نبىّ عدوّا شیاطین الانس و الجنّ یوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غرورا»؛ در همهى دعوتهاى انبیا، دشمنان - موانع - از جن و انس وجود داشتند. در آیهى دیگر: «و کذلک جعلنا فى کلّ قریة اکابر مجرمیها لیمکروا فیها و ما یمکرون الّا لانفسهم». در درون جوامع، طبقاتى که وجود آنها مایهى فساد، مایهى مکر بوده است؛ اینها جزو سنتهاست. یعنى هرگز انبیاء نگفتند ما آنوقتى که جاده صاف است وارد میدان میشویم؛ نه، در همین فضا و صحنهى بشدت درگیر و دشوار، آنها وارد شدند؛ مثل جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى. اما متقابلاً سنت الهى هم این است که اگر حرکت نبوى، حرکت الهى که مصداقش انقلاب اسلامى است، به کار خود ادامه بدهد و دنبالگیرى کند، بر همهى این موانع فائق خواهد آمد؛ این هم سنت الهى است. در سورهى مبارکهى فتح آمده است: «و لو قاتلکم الّذین کفروا لولّوا الادبار ثمّ لایجدون ولىّ و لا نصیرا. سنّت اللَّه الّتى قد خلت من قبل و لن تجد لسنّت اللَّه تبدیلا»؛ اگر بایستید، اگر استقامت کنید، اگر هدف را گم نکنید، اگر تلاش را متوقف نکنید، بدون تردید غلبه در این عرصه با شماست. حاصل حرف من همین است با شما جوانان عزیز.
امروز بدون تردید همهى آن صفآرائىهائى که روز اول علیه این انقلاب بود، وجود دارد؛ بعضى شکل عوض کرده، بعضى صفآرائىها هم بمرور زمان اضافه شده است. امروز متأسفانه همانطور که این جوانها گفتند، مصرفگرائى و مسابقهى تجملپرستى و مسابقهى پول درآوردن و تلاش براى پول کردن، یک طبقهى جدیدى درست کرده. نظام اسلامى با تولید ثروت مخالف نیست، با ایجاد ثروت مخالف نیست، بلکه مشوق اوست. اگر تولید نباشد، اگر ایجاد ثروت نباشد، حیات و بقاى جامعه به خطر خواهد افتاد، اقتدار لازم را جامعه به دست نخواهد آورد؛ این یک اصل اسلامى است. اما اینى که آحاد مردم دلشان لک بزند براى مسابقهى اشرافیگرى، براى تجملپرستى، این یک چیز بسیار نامطلوب است؛ این چیزى است که متأسفانه در درون ما هست؛ همانطور که قبلا هم گفتهام: اسراف و مصرفگرائى افراطى.
و آن صف آرائىهاى بیرونى هم وجود دارد. الان شما هم مىبینید آمریکا با همهى توان خودش امروز در مقابل ملت ایران ایستاده است. این همهى توان آمریکاست؛ توان تبلیغاتى، توان سیاسى، توان اقتصادى، نفوذ بینالمللى. بعضى تصورشان این است که در درون آمریکا دولتهاى آمریکائى احتیاج دارند به اینکه در بیرون خودشان یک دشمن داشته باشند. براى همین است که نظام اسلامى را دائم بزرگ میکنند؛ جمهورى اسلامى را به عنوان یک خطر بزرگ معرفى میکنند. این البته درست است.
یکى از سیاستهاى رهبران آمریکا همین است که براى اینکه مشکلات درونى، تبعیضهائى که وجود دارد، اختلاف طبقاتىهاى عجیبى که وجود دارد، گرفتارىهاى فراوانى که مردم آمریکا دارند، براى اینکه مردم را از این مسائل منصرف کنند، همیشه یک دشمنى در بیرون لازم دارند. این را فهمیدهایم و اطلاع داریم؛ اما مسئلهى بزرگ کردن ایران یک مسئلهى بنیانى است در تفکر سیاستمداران سلطه در آمریکا؛ حقیقتاً همینطور است. قوام آنها به تجاوزطلبى و به سلطه و دستاندازى به اینجا و آنجاى دنیاست. دولتها را قانع کردند، ملتها را هم ساکت کردند. تنها پرچمى که در مقابل آنها ایستاده است، دولت و ملتِ بدون تفاوتِ کجاست؟ جمهورى اسلامى. آحاد مردم و دولت، همراه آنها؛ و رئیس جمهور، همراه آنها؛ و مسئولین کشور، همراه آنها، بدون تقیه ظلم را نفى میکنند، تبعیض را نفى میکنند، دستاندازى را نفى میکنند؛ این خطر بزرگى است براى آن قدرتى که به درون حصارهاى ملىِ خودش، خودش را محدود نمیکند. چون فریاد این ملت، قیام این ملت براى ملتهاى دیگر بیدارکننده است، هشداردهنده است، کما اینکه بوده تا حالا؛ کما اینکه این بیدارى به وجود آمده است. خوب، اینها احساس خطر میکنند. همهى تلاششان را هم گذاشتهاند، ولى با همهى اینها ملت ایران، شما جوانان، شما دانشجویان میتوانید در مقابل همهى اینها بایستید و بر همهى اینها غلبه پیدا کنید؛ اما شرائطى دارد. ما امروز از بیست سال قبل، از سى سال قبل خیلى جلوتریم، تجربهمان بیشتر است، مدیریتهایمان قویتر است، توانائىهاى علمى ما بمراتب جلوتر است، قدرت تحرک اقتصادىمان بمراتب از آن روز بیشتر است، تصورات ما از پیشرفت نسبت به آن روزها خیلى بهتر است.
در دههى اول، پیشرفت را بسیارى از انقلابیون در الگوى چپ؛ چپ دههى شصت، یعنى الگوى گرایشمند به سوسیالیسم میدیدند. هر کس هم مخالفت میکرد، یک تهمتى، لکهاى، چیزى متوجهش میکردند. یک عدهاى از مسئولین، دستاندرکاران، فعالین عرصهى کار در جمهورى اسلامى، نگاهشان نگاه حاکمیت دولت و مالکیت دولت بود؛ خوب، این نگاه، نگاه غلطى بود. نگاه به پیشرفت کشور از زاویهى دید تفکر شرقىِ سوسیالیستىِ چپ محسوب میشد؛ این غلط بود. البته غلط بودن این خیلى زود فهمیده شد، حتّى آن کسانى که آن روز مروج همین دیدگاه بودند، ناگهان صد و هشتاد درجه برگشتند! آن افراط به یک تفریط حالا تبدیل شد.
یک برههاى از زمان نگاه، نگاه به پیشرفت نگاه غربى بود؛ یعنى همان راهى که فلان کشور - مثلاً کرهى جنوبى به طور مثال که مقلد و تابع آمریکاست یا تابع بلوک غرب است - رفتند، اینها هم باید بروند؛ تصورشان این بود. خودشان را در حدِ انگلیس و فرانسه و آلمان هم نمیدیدند؛ در حد همین کشورهائى مثل کرهى جنوبى میدیدند. این هم رد شد. امروز در ذهن و فکر مسئولان و به صورت یک گفتمان عمومى در ذهن نخبگان و فرزانگان، نقشهى پیشرفت غربى کشور ردشده است؛ غلط از آب درآمده است. علتش هم این است که انتقاد از نقشهى پیشرفت به شیوهى غربى، امروز مخصوص ملتهاى شرق نیست، مخصوص ما نیست؛ خودِ اندیشمندان غربى، خودِ فرزانگان غربى، زبان به انتقاد گشودهاند؛ هم در زمینههاى اقتصادى، هم در زمینههاى اخلاقى، هم در زمینههاى سیاسى. همان چیزى که به آن افتخار میکردند به عنوان لیبرال دموکراسى، امروز مورد انتقاد است؛ پس این هم نقشهى پیشرفت نیست. امروز ما اینها را میدانیم. البته نقشهى پیشرفت اسلامى - ایرانى چیست؛ این باید تدوین شود، باید روشن شود، باید ابعاد و زوایایش مشخص شود؛ این کار به طور کامل انجام نگرفته است و باید بشود. اما همینى که ما فهمیدهایم که باید برگردیم به نقشهى اسلامى - ایرانى، این خودش موفقیت بزرگى است. این موفقیت را امروز داریم.
خوب، این مسیر پیشرفت است. مسیرِ پیشرفت، مسیر غربى نیست، مسیر منسوخ و برافتادهى اردوگاه شرقِ قدیم هم نیست. بحرانهائى که در غرب اتفاق افتاده است، همه پیش روى ماست، میدانیم که این بحرانها گریبانگیر هر کشورى خواهد شد که از آن مسیر حرکت کند. پس ما بایستى مسیرِ مشخصِ ایرانى - اسلامى خودمان را در پیش بگیریم و این را با سرعت حرکت کنیم؛ با سرعت مناسب.
راه حلى که بر اساس این مقدمات وجود دارد، این راه حل را شما باید پیدا کنید. شما باید به نتیجه برسید، به این استنتاج برسید، اما آنچه که من میتوانم به عنوان راهنمائى و راهبرد کلى به شما عرض کنم، تلاش و مجاهدت جوانانه و پیگیر است. شما که در دانشگاهید، فعالیت شما فعالیت دانشگاهى است؛ باید درس بخوانید، تحقیق کنید، به فکر نظریهسازى باشید. الگو گرفتن بى قید و شرط از نظریهپردازهاى غربى و شیوهى ترجمهگرائى را غلط و خطرناک بدانید. ما در زمینهى علوم انسانى احتیاج داریم به نظریهسازى. بسیارى از حوادث دنیا حتّى در زمینههاى اقتصادى و سیاسى و غیره، محکومِ نظرات صاحبنظران در علوم انسانى است؛ در جامعهشناسى، در روانشناسى، در فلسفه؛ آنها هستند که شاخصها را مشخص میکنند. در این زمینهها ما باید نظریهپردازىهاى خودمان را داشته باشیم و باید کار کنیم؛ باید تلاش کنیم؛ دانشجو باید تلاش کند. دانشجو و محیط دانشگاه باید نگاه کلان به هدفهاى انقلاب داشته باشد؛ دنبال آنها برود. مراقب باشید دشمن نتواند از محیط دانشگاه و از عنصر دانشجو و استاد استفاده کند. این آن چیزى است که من روى آن تأکید میکنم. مىبینید یک حادثهى کوچکى اتفاق مىافتاد، حالا در همین دانشگاه خودتان، یک تعدادى مثلاً شاید در یک قضیهاى گلهمندند، معترضند؛ ببینید بلافاصله در دنیا روى آن تفسیر میگذارند، تحلیل میگذارند، نه با جهتى که آن دانشجو به خاطر آن جهت این حرکت را انجام داده، این اقدام را کرده، بلکه درست در نقطهى مقابل آن جهت. یعنى حاکمیت را، نظام را، اسلام را زیر سؤال میبرند با این وسائل. باید هشیار بود؛ در محیط دانشگاه این هشیارى از همیشه لازمتر است.
یک عنصر دیگرى که باز با جوانها باید در میان گذاشت، مسئلهى تدین است. جوانهاى عزیز! تدین، رعایت دینى، در حد وسع و امکان، این مایهى توجهات الهى است؛ مایهى توفیقات انسانى است؛ مایهى پیشرفت است؛ این را دست کم نگیرید. من میخواهم بگویم شما اگر فلان فرمول ریاضى، یا فلان عنصر شیمیایى، یا فلان اختراع را به وجود مىآورید یا کشف میکنید و پیدا میکنید و حل میکنید، در همان حالِ توجهتان به خدا، به شما کمک خواهد کرد. اولاً خداى متعال مدد میکند شما را؛ کارها دست خداست. شاید گفته باشم من، آن روزى که همین مسألهى سلولهاى بنیادى را جوانهاى ما داشتند دنبال میکردند و کشف میکردند - خدا رحمت کند - مرحوم مهندس کاظمى، رئیس این مؤسسهى رویان آمده بودند با همان جمع پیش من گزارش میداد. گفت من تلفن کردم که ببینم - چون مثلاً دیروز گفته بود که فردا کار را تمام میکنیم - به کجا رسیده، خانمش که او هم جوانى است، گوشى را برداشت، گفت او - یعنى این مهندسى که مشغول تعقیب این قضیه بود - افتاده به سجده، دارد گریه میکند؛ براى خاطر اینکه توانسته این کشف را بکند؛ آن نقطهى آخر را توانسته پیدا کند و افتاده به سجده، دارد گریه میکند. وقتى مرحوم مهندس کاظمى این قضیه را میگفت، هم خودش گریهاش گرفت، هم آن جوان که در مجلس بود، گریهاش گرفت. بنا کردند گریه کردن. نقش معنویت را دست کم نباید گرفت.
با توجه به خدا و تقرب به خدا، با توسل به دامان قدس الهى و ذیل عنایت الهى میتوان خیلى کارهاى دشوار را انجام داد. شماها جوانید. شما با ما فرق دارید؛ این را به شما بگویم. شما خیلى از این جهت جلوتر از ما هستید. دلهاى شما پاک، نورانى، بىتعلق، بىآلایش، مثل یک آئینهى روشن، بلافاصله نور را منعکس میکند؛ آلوده نشدهاید؛ این را قدر بدانید. با خداى متعال رابطه برقرار کنید. با نماز، با نافله، با تلاوت قرآن، با دعا، با صحیفهى سجادیه. این صحیفهى سجادیه پر از معارف دینى است. با این کار بنیهى دینى و انقلابى خودتان را هم محکم میکنید. جوان ما اگر بنیهى دینىاش مستحکم باشد، خیلى از این کسانى که در همین شهر شیراز شما و در استان فارس و سراسر کشور - اینجا هم من خبرهایش را دارم - مشغول تلاشند براى منحرف کردن ذهنها به سمتهاى گوناگون، وقتى دیدند جوان ما محکم است، میکشند کنار. امروز در همین شهر شما و در جاهاى دیگر که حالا نمیخواهم زیاد قضیه را باز کنم، شاید خود شماها خیلى خوب میدانید؛ از عرفانهاى مادىِ پوچِ بىمحتوا گرفته تا ادیان منسوخ، تا سازمانهائى که اسمش دین است، باطنش سازمان سیاسى است، مشغول تلاشند، مشغول کشمکشند براى اینکه از این مجموعهى انبوه نیروى اسلامى هرچه میتوانند، بکنند؛ کم کنند. جوان ما وقتى بنیهى فکرى و اعتقادىاش محکم بود، او هم میفهمد که دیگر نباید دنبال جوان ما بیاید. این استحکام بنیهى اعتقادى با همین توجهها، با همین تضرع، توسل به پروردگار، در همین دعاهاى صحیفه سجادیه به دست مىآید. این دعاها فقط یارب یارب گفتن نیست، لبریز از معارف اسلامى است که اعتقاد انسان را عمیق میکند. تلاوت قرآن هم همینطور، خود نماز هم همینطور. بههرحال، این توصیهى من است به همهى شما جوانان.
و اتحادتان را حفظ کنید، اتحاد! در مقیاس ملت ایران هم حفظ اتحاد یک وسیلهى اصلى است؛ در مقیاس قشر دانشجو هم در سراسر کشور همین است؛ در مقیاس دانشجویان در یک شهر یا در یک استان هم همین است. نگذارید اختلاف سلیقهها شما را در مقابل هم سینه به سینه قرار بدهد. یک وقتى بعضىها منافعشان ایجاب میکرد که دانشگاهها را عرصهى بازىهاى سیاسى و درگیرىها و دستبهگریبان شدنهاى سیاسى قرار بدهند؛ امروز الحمدللَّه این معانى کمتر است. نگذارید تشکلهاى دانشجوئى و اجزاى نهضت دانشجوئى به دشمنان تبدیل شوند. رقیب خوب است؛ رقیب، رقابت مثبت.
یکى از این برادرها گفت ما حاضریم؛ پژوهشگاه به ما بدهید یا اجازه بدهند ما پژوهشگاه درست کنیم تا در فلان قضیه - مثلاً فرض کنید انرژى خورشید یا هر چیز دیگر - فعالیت کنیم. خیلى خوب، آن گروه دیگر دانشجوئى هم بگویند خیلى خوب، ما هم در فلان مسئلهى دیگر رقابت مثبت علمى میکنیم با اینها. رقابت مثبت یعنى این؛ یعنى مسابقهى دویدن: «سابقوا الى مغفرة من ربّکم». مسابقهى در کار خیر، مسابقهى در تولید، مسابقهى در فراگیرى و تحقق دادن آن معلومات در خارج و کمک کردن به محیط زندگى مردم. این مسابقه خیلى خوب است، رقابت خیلى خوب است؛ اما دست به گریبان شدن، دعوا کردن، آن هم سر چیزهاى کوچک، سر چیزهاى بسیار کوچک و حقیر، نه. این را ما نمىپسندیم؛ هم در محیط دانشگاه، هم در محیط کل کشور، هم در محیط روحانیت؛ در همهى محیطها.
پس علم یکى از این محورهاى اصلى است؛ اتحاد یکى از محورهاى اصلى است؛ تدین یکى از محورهاى اصلى است؛ اقتصاد کشور هم یکى از محورهاى اصلى است. اگر ما اینها را در این دورهى از زمان با این شعار نوآورى که به شکوفائى قطعاً منتهى خواهد شد، عملیاتى و اجرائى کنیم و دنبالش برویم، همین چند محور در همین مرحله خواهد توانست دشمن را به شکست بکشاند بدون تردید.
البته فعالیت اقتصادى و کار اقتصادى و تلاش اقتصادى حتماً باید با شاخص و شاقول عدالت باشد. بدون عدالت هر تلاش اقتصادى به ضرر منتهى خواهد شد. عدالت هم معنایش این نیست که ما سرمایهگذارى نکنیم یا به سرمایهگذار اجازهى سرمایهگذارى ندهیم. این تصورات غلطِ آن افرادى است که آن روز خودشان را طرفدار عدالت معرفى میکردند. نه، کارآفرینى هم یک خیر است، یک عبادت است، یک کار بزرگ است که باید انجام بگیرد. مسئلهى صحیح، مدیریت کردن این مجموعه است. مدیریتهاى کشورى، مدیریتهاى دولتى چه در بخش تقنین، چه در بخش اجراء، چه در بخش قضا، بایستى مدیریت کنند تا تجاوز از حق انجام نگیرد؛ تجاوز از حقوق انجام نگیرد؛ تعرض به یکدیگر انجام نگیرد؛ این کاروان با همهى اجزاى خودش انشاءاللَّه به پیش برود.
پروردگارا ! آنچه را که گفتیم و شنیدیم، براى خودت و در راه خودت قرار بده. پروردگارا ! ما را به آنچه موجب رضاى تو از ماست، موفق بدار. پروردگارا ! کشور ما را روزبهروز سربلندتر و پیشرفتهتر بفرما. پروردگارا ! این جوانان عزیز و پاکنهاد را بر ساختن آیندهى کشور به صورت مطلوب و مورد آرزو موفق بدار. پروردگارا ! این جوانها را به این کشور و این ملت ببخش. پروردگارا ! قلب مقدس ولىعصر را از ما راضى و خشنود گردان.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته