سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فاطمیه

ارسال شده توسط حاجی در 87/2/30:: 1:1 عصر

دل من در پی یک واژه بی خاتمه بود

                                               اولین واژه که آمد به نظر فاطمه بود

 

 

اولین باری که این بیت رو شنیدم خیلی به دلم نشست

مخصوصا اینکه مربوط میشد به تبلیغات مراسم فاطمیه

مراسم سخنرانی حجه الاسلام انصاریان

اگه اشتباه نکنم سال77بود

البته دو سال پشت سر هم آقای انصاریان اومدن شیراز سخنرانی

ایشون خیلی سخنران فهاری هستند

یادش به خیر

چه جلسه ای بود

خیلی معنوی بود

10شب پشت سر هم

البته اون موقع تابستون بود

سخنرانیهای بسیار جذاب

با شیوه سخنرانی ایشون که خیلی با آرامش سخنرانی میکنند

سخنرانیهای پر محتوی

یاد شبهای جمعش به خیر

که چه دعاهای کمیلی بود

واقعا اشک از سنگ در میومد

نمازجماعت ها هم که داستان خودشو داره

مخصوصا اینکه ایشون میگفتن که نماز جماعت نمیخوندن وبا اصرار آقای حائری(که میزبان بودند) واستخاره آقای انصاریان که خوب اومده بود این کارو انجام میدادن

و چه نماز جماعت با حالی میشد

یادش به خیر

اون وقتا پاک بودیم

نمیدونستیم گناه یعنی چی؟

مادر خودت کمکمون کن آدم شیم

 


دیدار با رهبری 3

ارسال شده توسط حاجی در 87/2/23:: 4:52 عصر

اون پست قبلیم یه پست خیلی ویژه شد، الان ادانه مطلب دو پست قبلیم رو مینویسم

........دوباره شور و هیجان میان مردم راه افتاد، همه ایستادند وشعار دادند

چند دقیقه به شعار دادن گذشت، حالا دیگه وقت آن شده بود تا گوشمون متبرک بشه با صدا و سخنان رهبر

صحبت آقا از جواب دادن به مطالبات و صحبت های دانشجویان شرو شد

نکته جالبی که توجهمو جلب کرد این بود که تک تک صحبت هارو گوش کرده بودن و یاد داشت کرده بودن

خیلی عالی جواب دادن، به قول معروف حال کردم

مخصوصا اون قسمتیش که گفتن از مطالباتتون عقب نرید

یه جایی آقا گفتن که باید صبر کنید که من تو دلم قند آب شد، چونکه به نظرم اومد منظورشون به جریان انفجار هست

بخش دوم سخنرانی هم ، صحبت هایی بود که خودشان از قبل لازم دیده بودن که بگن

 

بالاخره سخنرانی تمام شد و مجددا مردم شعار دادن وآقا هم رفتن

در اینجا لازم هست که این نکته رو بگم که با تذکر دوستان و کمی تحقیق متوجه شدم که شهید مهدوی هم دانشجوی دانشگاه آزاد بوده و هم پیام نور

 

راستی، آرشیو متن سخنان رهبر در شیراز رو گذاشتم، میتونید بخونید واستفاده ببرید


دیدار با رهبری 2

ارسال شده توسط حاجی در 87/2/17:: 10:30 عصر

طبق معمول مسیر های منتهی به محل سخنرانیرو بسته بودن

مجبور شدیم از فلکه الم(دانشجو) مسیر رو پیاده بریم

اما شوق دیدار یار، پیاده روی رو شیرین می کرد

چند دقیقه مانده بود به ساعت 9 که رسیدم در دانشگاه، نگهبانهای دانشگاه میگفتن سریع برید داخل که آقا اومدن،البته طبق تجربیات معمولا به دلایلی آقا با تاخیر وارد می شدن ومن هم فکر نمی کردم که آقا الان بیان، خلاصه رفتیم داخل

صف طولانی بازرسی اولیه، بعد از بازرسی اول

رسیدیم به صف طولانی تر بازرسی دوم(تعداد افراد بازرسی دوم تقریبا نصف بازرسی اول بود)

بالاخره رفتیم داخل

با کمال تعجب دیدم آقا نشستن روی صندلی تو جایگاه و یه نفر هم داره سخنرانی میکنه

سریع رفتیم یه جایی(تقریبا وسط، روبروی جایگاه) نشستیم

از سخنرانی مسوولین واساتید جالبترین نکته این جمله آقای وزیر علوم وتحقیقات بود که گفت:(( ....دو تن از دانشگاه های ما .....)) واینجا بود که واحد شمارش دانشگاه رو به درستی فهمیدم

نوبت به دانشجوها رسید

وقتی نماینده انجمن اسلامی سخنرانی میکرد، اطرافیانم که از شهرستان اومده بودن از من پرسیدن که جریان این بازداشت10 دانشجو چیه، منم مختصر واسشون توضیح دادم

آخر سخنرانیش که گفت به یاد شهید مهدوی، ذوق زده شدم، بازم اطرافیان موضوع رو ازم جویا شدن

نوبت به دانشجوی پیام نور رسید، لرزش صداش به شدت جلب توجه می کرد، وقتی گفت ما پیام نوری ها مظلوم ترینیم تو دلم گفتم بیا دانشگاه های رشته های فنی(آموزشکده ها) رو ببین تا خودت حرفتو پس بگیری، مظلومیت تا اینقدر که حتی نماینده برا دفاع از خودشون ندارن

آخرش که گفت ((یاد شهدای انفجار حسینیه سید الشهداء کانون رهپویان وصال شیراز)) هم خیلی حال کردم، اما شهید مهدوی دانشجوی دانشگاه آزاد بود نه پیام نور

سخنرانی دانشجوها تموم شد

دوباره شور و هیجان میان مردم راه افتاد، همه ایستادند وشعار دادند.....

 

 

ادامه دارد..............


دیدار با رهبری 1

ارسال شده توسط حاجی در 87/2/14:: 2:54 عصر

زنگ زدم به پسر خالم گفتم فردا اگه میتونی (آخه اون تو حادثه انفجار بمب تو حسینیه سید الشهداء کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز جانباز شده بود وهنوز بهبودی کامل پیدا نکرده) بیام دنبالت و ببرمت برا دیدار دانشجو ها با رهبر

گفت : جات خالی من امروز صبح رفتم

گفتم: یعنی امروز صبح(دیدار خانواده های شهدا وجانبازان با رهبر) جانبازای کانون وخانواده های شهدای کانون هم بودن؟؟

گفت آره ، تازه خانواده های جانبازها هم بودن

گفتم بازم شکر خدا که این کارو کردن ونگفتن ((بمب که نبوده !!!!!! ))

گفت :همینو هم کانون رفته دنبالش واسمون

گفتم: باشه بازم اگه نمیخواستن نمی دادن

گفت آره

گفتم به هر حال خدا به همشون خیر بده که این کارو کردن

اونم گفت آره

خلاصه کلی واسم تعریف کرد

بعد گفت حیف که تو جاهایی که شلوغ هست وفشار میارن نمیتونم بیام وگرنه حتما فردا میومدم

 

خلاصه کلی خوشحال شدم وکلی هم به هرکی باعث این کار شده دعا کردم

 

 

 

 


سال نو مبارک(با کمی تاخیر)

ارسال شده توسط حاجی در 87/1/13:: 1:2 عصر

سلام

امروز بعد از چند ماه موفق شدم به روز کنم

به خاطر همین چند تا چیزو مجبورم با هم بنویسم

1: انتخابات که به خوبی گذشت و مرخله دومش هم ایشالا تو اردیبهشت ماه هست

به خاطر این موضوع از همتون تشکر میکنم که یه تو دهنی محکم به دشمنا زدیم.

2: تبریک میگم بهتون سال جدید رو

امسال بعد از چند سال اولین سالی بود که نوروز تو محرم وصفر نبود

3: روز جمهوری اسلامی رو هم تبریک به همه و همین جا هم یادی از امام راحلمون کنیم و از همتون میخوام که برای شادیش یه صلوات بفرستید.

4: امروز هم که روز طبیعت و به اصطلاح سیزده بدر هست

ایشالا امروز رو هم به خوبی وخوشی پشت سر بزارید وتعظیلات نوروز رو به اتمام برسونید

در آخر هم که برا همتون آرزوی سالی خوب وپر خیر وبرکت رو دارم

یا حق

التماس دعا





بازدید امروز: 14 ، بازدید دیروز: 9 ، کل بازدیدها: 182651
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ